کاهگل

پورتفولیویی از طرح ها، تجربه ها و پژوهش ها

کاهگل

پورتفولیویی از طرح ها، تجربه ها و پژوهش ها

از شبنم عشق خاک آدم گل شد
شوری برخاست فتنه‌ای حاصل شد
سر نشتر عشق بر رگ روح زدند
یک قطره‌ی خون چکید و نامش دل شد

آخرین نظرات
سلام. اوایل تیر هفتاد و سه بود که به این جهان آمدم و همین طور پیش میروم. به قول انیشتین زندگی مثل دوچرخه است، باید حرکت کنی تا تعادلت را حفظ کنی. به لطف پدرم ما از همان آغاز با نقاشی و هنر عجین شدیم. ابتدایی را در دبستان اندیشه گذراندم. اون موقع به من میگفتن چه کاره می خوای بشی میگفتم مهندس راه و ساختمان. بعد از یک امتحان وارد مجتمع فرهنگی روزبه شدم، میتوان گفت افتضاح ترین سالهای عمرم راهنمایی بود، تو راهنمایی Sims بازی میکردم و خونه میساختم و حس معمارانه من کم کم گل کرد. دبیرستان را در همان روزبه ادامه دادم و خدا رو شکر میکردم که در امتحان دبیرستان علامه طباطبایی قبول نشدم (چون مجبور بودم برم علامه)
برادرم که سه سال از من بزرگتر است وارد علامه طباطبایی شده بود و اسم این دبیرستان بهتر از روزبه گل کرده بود به خاطر همین خانواده خیلی نگران درس من بودن که در روزبه ادامه میدادم. در همان اوایل دبیرستان کم کم مصمم میشدم که معماری بخونم و اظهار نظر هایی میکردم. در همین سال اول بود که sims 3 وارد بازار شد و حسابی مشغول آن شدم به طوری که در این بازی غربی مسجد ساختم (اونم با محرابش). حس معماری من چندین دوره مختلف را پشت سر گذاشته. دوره اول دوره ظاهر بود و عشق به تکنولوژی و مدرنیسم. این دوره از راهنمایی شروع شده بود و تا اول دبیرستان ادامه داشت، در این دوره من فقط نظرم به معماری های مدرن بود و بس.
دوره دوم با حسی ناسیونالیستی شروع به شد و عشق من شده بود معماری قدیمی زمان هخامنشیان و ساسانیان و شروع کرده بودم به کشیدن کاخ هایی عظیم. این حس تا سوم دبیرستان و اوایل پیش دانشگاهی همراهی کرد. دوره بعدی ترکیب سنت و هنر های اسلامی و ایرانی ( هخامنشیان و..) بود. در این دوره حس معماری من شده بود زدن گنبد و کاشی کاری و یه سرباز هخامشی هم کنارش. گویا این دوره هم دوام چندانی نداشت و ماه اول دانشگاه از بین رفت.  دوره ای که من اکنون در آن به سر میبرم و نمی دانم چقدر همراهی خواهد کرد دوره ایست که در آن به کار بردن فرهنگ و سنت در کنار مدرنیسم و نو آوری است، دوره ای که به نظرم دوام و طرفدارهای بیشتری دارد...
سال سوم دبیرستان درس را جدی تر پیش گرفتم و پیش دانشگاهی هم به لطف روزبه بهترین سال دبیرستان من بود. کنکور را در عین بی خیالی دادم اما با استرس اولش. فکر میکردم زیر 500 بشوم اما نشد و رتبم شد 1681 منطقه 1. می دونستم که دانشگاه هنر تهران قبول میشم برای همین در عین ناسزا گویی دوستان و خانواده فقط 7 تا انتخاب رشته کردم! به قول خودم میگفتم اگه معماری جای خوبی قبول نشم همون آزاد برم بهتره چون معماری تهران مرکز قبول شده بودم. اکنون هم که در خدمت دانشگاه هنر هستم و به شدت راضی هستم و می گویم که دانشگاه ها فرق آن چنانی ندارند مهم خود افراد هستند، یا علی.

sbkft1994@gmail.com
saeb1994@